کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



ذکر نوحه وفات حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسین طاهری     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر :     قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)    

پخش سبک

بانوی حیدر است؛ حقا که او شفیعۀ فردای محشر است           عباس پرور است؛ گفتا کنیز خانۀ زهرای اطهر است

اُمُّ الادب، اُمُّ الـقـمـر؛ اُمُّ الـبـنـین، مـادرِ عـباس           ما از دعـای خیر تو؛ عُمری شدیم نوکرِ عباس


اُمُّ البـنـین، اُمُّ البـنـین، اُمُّ البـنـین، مـادرِ عـباس

***********************

ای مادرِ حـیا؛ ما را ببر زیـارت عـباس کـربلا           ای مادر وفا؛ دست مرا مکن ز ابوفاضلت جدا

سرمایۀ دامان توستَ؛ آن یوسفی که خوش قد و بالاست           عباس تو، بعد از حسین؛ پشت و پناه زینبِ کبراست

اُمُّ البـنـین، اُمُّ البـنـین، اُمُّ البـنـین، مـادرِ عـباس

***********************

ای مظهر ادب؛ عباس را تو داده ای درس ها به کربلا           هم درس معرفت، هم درس شجاعت و ادب و هم وفا

سرمشق تو؛ در زندگی، بوده محبت اولاد فاطمه           جانم فدای فاطمه، در کل زندگیت بوده زمزمه

اُمُّ البـنـین، اُمُّ البـنـین، اُمُّ البـنـین، مـادرِ عـباس

: امتیاز

مدح و وفات حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

می‌گویَم از رودی کَز او یَم می‌شود تأمین            از اشک او بـاران نـم‌نـم می‌شود تأمین

با دودِ آهَـش شـعـلۀ غـم می‌شـود تأمین            از دست‌پختش رزق عالم می‌شود تأمین


قربان فقـری که مرا مسکـین‌ترین نامید

مـن را گـدای سـفـرۀ ام‌الـبـنـیـن نـامـیـد

تو آمـدی تا دست حـق را آسـتـین باشی            مثل ستـونی، محـکـماتِ بیتِ دین باشی

انگـشـتـریِ عـشق را نقـش نگین باشی            اصلاً به تو می‌آیـد عـباس‌آفـرین بـاشی

هستیِ معشوقِ فرات از نورِ هست توست

تـربـیت مـاه بـنی‌هـاشـم به دست توست

فصل خزان را خنده‌های تو بهارش کرد            جاروی تو عرش زمین را بی‌غبارش کرد

بیتِ علی را نور چشم‌ات نو نَوارش کرد            لـفـظِ ادب را نـام تو با اعـتـبـارش کرد

این احترامی که به زهرا می‌کنی، عشق است

در قلب حیدر خویش را جا می‌کنی عشق است

از آن زمان که نور تو در خـطِّ دید آمد            جـبریل بالش را به خاک تو کـشید، آمد

کـوه صلابت از وقـارت تا شـنـیـد، آمد            چار آیـنـه از شـیـشـۀ عـمرت پـدیـد آمد

خرج علی کردی همین احساس‌هایت را

نذر حـسین‌ات کـرده‌ای عـباس‌هـایت را

امّا امان از ساعتی که قلب دنیا سوخت            از تشنگی لب‌های خشکِ روح دریا سوخت

روی لب طفلان صدای آب، بابا، سوخت            تا تیر بر مشکی اصابت کرد، سقا سوخت

رد سـیـاهـی روی مـهـتـابِ شـبت افـتاد

عـباس تا نقـش زمـین شد، زینبت افـتاد

دیگر پس از او تیرهای بی‌درنگ انداخت            آن نیزه‌داری که به سمت شاه سنگ انداخت

خونابه روی رمل‌های سرخ‌، رنگ انداخت            نامردی آنجا بر لباس کهنه چنگ انداخت

سرنـیـزه‌ها شاه تو را از حال می‌بردند

اربـاب مـا را تـا تـهِ گـودال مـی‌بـردنـد

جـسم حـسیـن تو معـمـا شد، نـبودی که            نیـزه میـان حـلـق او جا شد، نبـودی که

بالای تل، زینب قدش تا شد، نبودی که            پای حرامی در حرم وا شد، نبـودی که

ای وای از اطفال، از اطفال، از اطفال

شـمـر از تهِ گـودال آمد در پیِ خـلخـال

زینب کجا و نـاقـه‌هـای بی‌امـان، بی‌بی            زینب کجـا و آن‌همه زخـم‌زبـان، بی‌بی

زینب کجا و مجـلس نا محـرمان، بی‌بی            زینب کجا و ضربه‌های خیزران، بی‌بی

نامحرمان اطراف زینب تاب می‌خوردند

با حـرمـله پیـش ربابت آب می‌خـوردند

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد، همانگونه بسیاری از بزگان همچون شیخ صدوق، ابن شهرآشوب؛ سلیم بن قیس؛ علامه مجلسی، شیخ عباس قمی، علامه بیرجندی و ... ( کتاب سلیم بن قیس ج ۲ ص ۸۷۰، علل الشرایع ج ۱ ص ۱۸۸،  مناقب آل ابیطالب ج ۳ ص ۳۶۲، مستدرک الوسائل ج ۲ ص ۳۶۰، بحار الأنوار ج ۴۳ ص ۱۹۲، کبریت احمر۳۷۵، منتهی الآمال ۲۲۷ و  ...) نوشته اند حضرت زهراسلام الله علیها وصیت کرد که پس از من با امامه دختر خواهرم ازدواج نما لذا ​امیرالمؤمنین عليه السّلام طبق وصیت حضرت زهرا ابتدا با امامه ازدواج کرد سپس با اسماء بنت عمیس، پس از آن با لیلی التمیمیه و در آخر سر با فاطمه کلابیه ( اُمُّ البنین) ازدواج نمود، لذا ازدواج امیرالمؤمنینعليه السّلام با اُمُّ البنین حدوداً ۱۵ سال بعد از شهادت حضرت زهراست که در آن زمان امام مجتبی عليه السّلام ۲۴ و سیدالشهداعليه السّلام ۲۳ سال داشته اند، یعنی آنکه ازدواج کرده و در خانه خود بوده اند، لذا اختلاف سن حضرت عباس عليه السّلام با سیدالشهدا عليه السّلام هم حداقل ۲۳ سال است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

ابـر کـبـودی قـاتـل مـهـتـاب بـاشـد؟ نـه            با تو حسن در کوچه‌ها بی‌تاب باشد؟ نه

زینب از این بی‌مادری بی‌خواب باشد؟ نه            شب‌ها حـسـین فـاطـمـه بی‌آب باشد؟ نه

سرچشمۀ مِهر تو در این خانه می‌جوشد

لب‌تـشـنـۀ زهـرا ز دستت آب می‌نـوشد

مدح و وفات حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن عرب خالقی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مسمط

ای دلـت بـنـد امــیــر الـمـؤمـنـیـن            رشـتـه‌هـای چـادرت حـبل المـتین
مـادر مـاهـی و خـورشـیـد زمـین            ای کـنــیــز فــاطــمـه؛
اُمُّ الـبـنـیـن


یـک ربـاعـی داشـتــه دیــوان تـو            چــار گـل روئـیـده بـر دامـان تـو
چـارقُـل خـوانــدیـم در قــرآن تـو            همسر شیری و خود شـیر آفـرین

مـثـل قــطـره آمـدی، دریــا شـدی            خـاک بـودی، تـربت اعـلـی شدی
تـا کــنـیــز خــانــه زهــرا شــدی            خـانـه‌ات شـد قـبـلـه عـرش بـرین

ای به روح تـو ســلام اهـل بـیـت            عــارفـی تـو بـر مـقـام اهـل بـیت
بــچـه‌هـای تــو غــلام اهـل بـیـت            ای غـلام خـانــه‌ات روح الامـیـن

تو همه تن بودى و جان شد عـلی            در کـویـر تـشـنـه باران شد عـلی
تو شـدی قـاری و قـرآن شد عـلی            ای مـفــاتـیـح الـجـنـان بـی‌قــریـن

آنـکـه حـکـم صـبـر از الله داشـت            پیش چشمت سر درون چاه داشت
نیمه شبها روضه‌ای کوتاه داشت:            پیش چشمم خورد زهرا بر زمین

وقت رفـتن پـیـش چـشـم زیـنـبـین            گـفـته‌ای عباس را، ای نـور عـین
بـر نـمـی‌گـردی مـدیـنه بی‌حـسین            جـان تـو جـان امــام مـن،
هـمـیـن

حــال آورده بـشـیــر از ره خـبـر            کــاروان عــشــق آمــد از ســفــر
نه سـتـاره مــانـده دیـگـر نه قـمر            آه ای اُمُّ الــبـــنـیــن
 بــی‌بــنــیــن

بـنـد قـلـب دخـتـر زهـرا گـسـست            تـا کــنـار عـلــقــمـه افـتــاد دسـت
با
عمودی فـرق عـباست شکـست            خورد با صورت زمین آن مه جبین

تـا عـلـمـدار حـرم از حــال رفـت            یوسف زهـرا سـوی گـودال رفت
دست دشـمن جانب خـلخـال رفت            حـمـله کردند از یسار و از یمـین

روز، سینه‌زن شد و شب گریه کرد            شـمر تا خـنـدیـد زینب گـریه کرد
نعل می‌رقصید و مرکب گریه کرد            اسب شه آمد به خـیـمه شرمگـین

تـو نـبـودی خـیـمـه را آتـش زدند            عــشـق را در کـربـلا آتـش زدنـد
بــچـه‌هـا را بـی‌صـدا
آتـش زدنــد            سوخت آن شب قلب ختم المرسلین

خـوب شد مـادر نـبـودی، ناگهـان            سـرخ شد از خـشم چـشـم آسـمان
تـا کـه در گــودال آمــد ســاربـان            خــاتـم آل عــبــا شـد بـی نـگــیـن

خوب شد مادر نبودی، سر شکست            در حـرم گهـواره اصغـر شکست
بعد سـقا حـرمت معـجـر شکـست            راهــی بــازار شـد پــرده نـشـیـن

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد! لازم به ذکر است همانگونه که در کتب نفس المهموم ص ۳۳۱، وقایع الایام ص ۴۵۹، ناسخ التواریخ ص ۵۰۷، پژوهشی نو در بازشناسی مقل سیدالشهدا ص ۲۷۰ و ... آمده است تا قرن دهم هیچ نامی از ذوالجناح نیست و این نام برای اولین بار در کتاب روضة الشهدا آمده است، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید؛ ضمنا موضوع داستان ساربان و دزدیدن انگشتر در کتب معتبر نیامده است

نعل می‌رقصید و مرکب گریه کرد            ذوالجناح آمد به خـیـمه شرمگـین

تـا کـه در گــودال آمــد ســاربـان            خــاتـم آل عــبــا شـد بـی نـگــیـن

مدح و وفات حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : مصطفی متولی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

تا در حـریم امن ولا پـا گـذاشـتـه‌ست            پا جای پای حضرت زهرا گذاشته‌ست

رنگ خدا بگیرد از او نور هر سحر            چـادر نـمـاز فـاطـمه را سر کـند اگر


عـطـری شـبـیه یـاس پـراکنده می‌کند            مانند فـاطـمـه به عـلـی خـنـده می‌کند

ما که بیـانـمـان به مـقـامـش نمی‌رسد            حـتی گـمانـمان به مـقـامـش نمی‌رسد

تنها شنـیـده‌ایم که او هـمسر علی‌ست            یا بهتر اینکه فـاطـمۀ دیگر عـلی‌ست

آن لحظه‌های سمت خـدا پَـر کشیدنش            از بچـه‌های فـاطـمه، مـادر شنـیـدنش

از لحظه‌های خاطره‌انگیز خلقت است            زیباترین تصور عشق از محبت است

مـاه عـلـی به نافـله‌هـای شب است او            سنگ صبـور درد دل زینب است او

از بس که نام فاطمه نزدش مقام داشت            خـیلی زیاد پیش حسن احـترام داشت

آمد کـنـیز حضرت حبـل‌الـمتـین شود            زهـرا اراده کرد که اُمّ‌ الـبـنـیـن شـود

از آسمان کرامت دستـش فراتر است            گـنـجـیـنـۀ مـنـورۀ چـار گـوهـر است

یاقوت و درّ و گـوهر و الـماس‌آفرین            صد آفـرین به حضرت عـبّاس‌آفـرین

عباس آفـرید، چه شـیـری عجـب یلی            آئــیــنــۀ ابـهــت مـــردانـــۀ عـــلـــی

آن‌که تـوجـه هـمه را جـلـب مـی‌کـنـد            با یک نگـاه معـجـزه در قـلب می‌کند

آن مـاورای حـد تـصـور شـهـامـتـش            آن که شکسته پشت حسین از شهادتش

: امتیاز

زبانحال حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها با فرزندش حضرت عباس علیه السلام

شاعر : منصوره حسنخانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بی‌تـاب دوست بودی و پـروا نداشتی            در دل به غـیر دوسـت تـمـنا نداشتی

مادر! شنیده‌ام که تو در ازدحام زخم            جـز ذکر یا حـبـیب به لـب‌ها نداشتی


وقتی نـسیم عـشـق وزیدن گرفته بود            جـز آرزوی دیــدن زهــرا نـداشـتـی

باور نمی‌کنم که در آن رستخـیز درد            دسـتـی بـرای یــاری مـولا نـداشـتـی

آن لحـظه می‌رسـید به بالـینت آفـتاب            امـا دریــغ، چـشـم تــمـاشـا نـداشـتـی

در مشک تشنه جرعهٔ آبی هنوز بود            امــا تــوان بــردن آن را نــداشــتــی

تا خـیـمه‌های نـور اگر آب می‌رسـید            شـرم از نـگـاه تـشـنـهٔ دریـا نـداشـتی

: امتیاز

مدح و وفات حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای که بر گل‌های زهرا تو ارادت داشتی           بعد زهـرا راه در گـلـزار جـنّت داشتی

در مـقام و منـزلت آئـیـنۀ نـور و کـمال           مظهـر شرم و عـفافی و نجـابت داشتی


از نگاه رأفـتت عـطر ولایت می‌چکـید           بر امیـرمـؤمنان ایـمان و الفـت داشـتی

عمرتو طی شد به طوف کعبۀ ایمان و عشق           دائماً از اشک خود غسل زیارت داشتی

عطر مادر باز هم پیچید در گلزار وحی           بس که بر گل‌های زهرا تو محبّت داشتی

خوانده‌ای خود را کنیز خانۀ زهرا، ولی           محضر گل‌های او قدر و شرافت داشتی

هم ادب آمـوز پرچـمدار عـاشورا شدی           هم برای بچه‌هایت درس غیرت داشتی

در کنار علقمه عباس تو با خون نوشت           در قـیام روز عـاشـورا شراکت داشتی

مادری می‌کرد زهرا جای تو در علقمه           جای آن رأفت که بر گل‌های عترت داشتی

واژۀ اُم‌البـنـین را خـط زدی از دفـترت           در دل از داغ بنین خود مصیبت داشتی

تاکه مردم را کنی بیدار از خوابی عمیق           با قـیام گـریـه‌های خود رسـالت داشتی

هیچ گه غافـل مشو از حُرمت اُم البنین           ای «وفایی» ازخدا هرگاه حاجت داشتی

: امتیاز

مدح و وفات حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمد جواد پرچمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

گداى خوشه‌چينم تا قيامت خرمن او را            كه حسرت می‌كشد فردوس عطر گلشن او را
چنان مشكل‌گشا، باب الحوائج، كاشف الكرب است            گـرفـتـنـد اولـيـا الله عــالـم دامـن او را


نديدم سربلند و سرفرازى را مگر اينكه            بديدم محضر اُمُّ البنين خـم گردن او را

معين گشته مزد فاطميه دست اين بانوست            كه معنا كرده سفره دارِ زهرا بودن او را

اميرالمومنين همسر، ابوفاضل پسر، به به            بنازم اين مقام و جاه و شأن احسن او را

عباى مرتضى را وصله كه می‌زد گمان دارم            كه نخ می‌كرد جبرائيل بعضاً سوزن او را

زيارت می‌كنم جاى رباب و نجمه و زينب            مزار اطهـر او را، مـعـلا مـدفـن او را

اگر ديروز جارو كرد زير پاى زينب را            كنون جارو كشند اينسان ملائك مسكن او را

به او گفتند عباست صدا می‌زد حسينم كو؟            نـشـانش داد زينب پـارۀ پيـراهـن او را

اگرچيزی جز اين می‌ماند از عباس، می‌دادند            فقط دادند دستـش تكّـه‌تكّه جوشن او را

عمود آهنين، تير سه شعبه، نه نه اينها نه            فقط شرم از رباب انداخت بين خون تن او را

رباب از در كه می‌آمد دل ام البنين می‌ريخت            غـم لالايی‌اش می‌برد بالا شـيون او را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید زیرا دیدن حضرت جبرائیل برای عموم مردم ممکن نیست!!

عباى مرتضى را وصله كه می‌زد همه ديدند            كه نخ می‌كرد جبرائيل بعضاً سوزن او را

هرچند موضوع به قبرستان بقیع رفتن حضرت ام البنین و چهار صورت قبر کشیدن و عزاداری کردن ایشان برای فرزندانش در بعضی از کتب مقاتل ذکر شده است اما این گزارش تاریخی مورد نقد است از جمله اینکه ام البنینی که وصفش آنگونه در تاریخ آمده چرا فقط برای چهار فرزند خودش ... و عزداری می کند و برای سیدالشهدا عزاداری نمی کند و در ادامه این گزارش؛ دل رحمی و مروّت حاکم خونخوار و مستبد مدینه وصف می شود که احتمال دارد این گزارش تحریف عوامل بنی امیه برای تطهیر خود و جنایاتشان باشد؛ لذا بعضی از موخین و علما معتقد هستند بعید است چنین چیزی صحت داشته باشد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

.چنان جانسوز مرثيه ميان كوچه سر می‌داد            كه می‌ديدند مردم گريه‌هاى دشمن او را

مدح و وفات حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : مهدی نظری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

عـمری بـرای داغ زهـرا گریه کردی            هر نیمه‌شب هـم‌پای مولا گریه کردی

در پای تو خاک بقیع از اشک گل شد            وقتی که گفتی «واحسینا» گریه کردی


اول بـرای زیـنـب و داغ حــســیـنــش            بعـدش برای دسـت سـقّـا گریه کـردی

یکـبـار دیـدی که ربـاب از حال رفـته            صد بـار مـثـل مـوج دریا گریه کردی

دیـدی رقـیـه نیست جـای او سـکـیـنـه            هر بـار که می‌گـفت بابـا گریه کردی

خوب است که شام غـریبان را ندیدی            با روضه‌های خار صحرا گریه کردی

حرف سه شـعـبه آمد و از حـال رفتی            دیدی کسی می‌افـتـد از پا گریه کردی

گـرم عـزای بـچـه‌هـای خـود نــبـودی            با گـریـه‌هـای زیـنب امـا گریه کردی

تـشت طـلا و خـیـزران را که نـدیـدی            ابری شدی با حرف زن‌ها گریه کردی

حرف کنیز آمد، سکـینه زود تب کرد            لطمه زدی هی صورتت را گریه کردی

بی‌بی نبودی موی دختر بچه‌ها سوخت            قـد تــمـام سـیـنـه‌زن‌هـا گـریـه کـردی

: امتیاز

مدح و وفات حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

گرچه فرقی هست از این فاطمه تا فاطمه            ذکرِ یا اُم‌البَـنـین یعنی هـمان یا فـاطـمه

خانۀ بی‌فـاطمه هرگز نمی‌خـواهد علی            هست شیـرینیِ مولا در دو دنـیا فاطمه


حضرتِ اُم‌البَنین از جلوه‌های فاطمه‌است            گرچه زهرا رفت اما هست اینجا فاطمه

از همان اول همه گفتند مادرجان به او            چشمشان می‌دید در این خانه تنها فاطمه

با ادب فـرمود: آقـاجـان بگـو اُم‌البَـنـین            وَرنه نامش را صدا می‌کرد مولا فاطمه

روز محشر چادر او هم شفاعت می‌کند            تا که می‌آید به محشر پشت زهرا فاطمه

بچه‌های او هم آری بچـه‌های فاطمه‌اند            نیست او در کـربلا و هست اما فاطمه

بسکه یا اُم‌البَنـین از ما گـره وا می‌کـند            هست بر لب‌های ما یا فاطمه یا فـاطمه

دورِ زهرا بچه‌ها بودند و مولا بود حیف            وای از اُم‌البَنـین این‌بار تنهـا بود حیف

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد، همانگونه بسیاری از بزگان همچون شیخ صدوق، ابن شهرآشوب؛ سلیم بن قیس؛ علامه مجلسی، شیخ عباس قمی، علامه بیرجندی و ... ( کتاب سلیم بن قیس ج ۲ ص ۸۷۰، علل الشرایع ج ۱ ص ۱۸۸،  مناقب آل ابیطالب ج ۳ ص ۳۶۲، مستدرک الوسائل ج ۲ ص ۳۶۰، بحار الأنوار ج ۴۳ ص ۱۹۲، کبریت احمر۳۷۵، منتهی الآمال ۲۲۷ و  ...) نوشته اند حضرت زهراسلام الله علیها وصیت کرد که پس از من با امامه دختر خواهرم ازدواج نما لذا ​امیرالمؤمنین عليه السّلام طبق وصیت حضرت زهرا ابتدا با امامه ازدواج کرد سپس با اسماء بنت عمیس، پس از آن با لیلی التمیمیه و در آخر سر با فاطمه کلابیه ( اُمُّ البنین) ازدواج نمود، لذا ازدواج امیرالمؤمنینعليه السّلام با اُمُّ البنین حدوداً ۱۵ سال بعد از شهادت حضرت زهراست که در آن زمان امام مجتبی عليه السّلام ۲۴ و سیدالشهداعليه السّلام ۲۳ سال داشته اند، یعنی آنکه ازدواج کرده و در خانه خود بوده اند، لذا اختلاف سن حضرت عباس عليه السّلام با سیدالشهدا عليه السّلام هم حداقل ۲۳ سال است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بـچـه‌هـای فـاطـمـه بـر دامنِ اُم‌البَـنـیـن            خواب می‌رفتند و می‌دیدند رویا: فاطمه

او کنیزی آمد و زهرا عزیزِ خویش کرد            او زمین بوسید و زینب گفت اُمّا فاطمه

زبانحال حضرت اُمُّ البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

سر فرود آورده‌ام در محضرت بانو رباب           ای بقـربانِ تو و چـشمِ ترت بانو رباب

این منم اُمُّ البـنـین؛ اُمّ الفـضائل؛ باز هم           می‌شـوم آئـیـنه مثلِ مـادرت بانو رباب


سر به زیر انداختم شرمنده‌ام از روی تو           تر نشد لبهای خشکِ اصغرت بانو رباب

از ابا لـفـضـلم بـیا بُگـذر به حـقِّ فـاطـمه           کی حلالش می‌کنی آب آورت بانو رباب؟

اینقَدَر زاری نکن چیزی نمانده از تنت           آب شد آخـر تـمـامِ پیـکـرت بانو رباب

روضه‌خوانی کن بگریم پای صحبت‌های تو           روضه‌خوانی کن ز شام و دلبرت بانو رباب

لعن و نفرین می‌کنم مانندِ تو بر حرمله           باخبر هستم ز قلبِ مضطرت بانو رباب

باخبر هـستم بریده شد گـلـوی کـودکت           صبر می‌خواهم به تو از داورت بانو رباب

یادم از عباس می‌افتد که قولی داده بود           می‌شوم شرمنده بازم محضرت بانو رباب

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

روضه‌خوانی کن بگریم پای صحبت‌های تو           روضه‌خوانی کن ز شام و معجرت بانو رباب

مدح و مناجات با حضرت اُمُّ البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : وحید دکامین نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای بر مدارِ عشقِ عـلی، رُکنِ استوار            ای بر سرِ تو سایۀ خورشـیدِ روزگار

ای اُمِّ فـضــل و اُمِّ فــداکــاری و ادب            مستوره‌ای و گنجِ نهان می‌شوی شمار


ای وسعـتِ کـمالِ تو بر عـقل نـاپـدید            پیشِ جلال و حُجْبِ تو زانو زده وقار

حقّا کُـمیتِ قـافـیه لـنگ است پیـشِ تو            ماندم چگونه مدحِ تو گویم به اختصار

با زیـنـبـیـن تا نـفـسِ آخـرینِ خـویـش            عـهـدی که داشتی ز وفـا، بود پایـدار

خواندی کنیزِ حضرت زهرا تو خویش را            اینگـونه نـامِ نـامی تو گـشت مـاندگار

سرمشقِ عاشـقی تو به عـشّاق داده‌ای            عـبـاس داده‌ای و نـدادی ز کفْ قـرار

بر عشق و جان سپردنِ در راهِ عشقْ هم            پـرورده‌ای ز دامـنِ تــو داد اعــتـبـار

عصرِ دهم که سینۀ او تنگ گشته بود            راهی سوی شریعه شد از بینِ کارزار

در پـیـشِ پـای فـاطـمه افـتاد بر زمین            ارثِ ادب ز مادرِ خود داشت آن سوار

آه از تنی که روی زمین مانْد بی‌حسین            آه از هجومِ لشگرِ در دستْ حربه دار

بهـتـر نبـودی و تو نـدیـدی به کـربـلا            روزی که شد به نیزه سرِ آن بزرگوار

اُمُّ البـنین  که در رهِ دین، بی‌بنین شده            همواره داشت بر پسران خود افتخـار

خیمه میان خاکِ بقیع داشت صبح و شام            عُمری برای کرب و بلا بود سوگوار

در حـشر هم بنای شفاعت، یقـین شود            با دسـتِ با کـفـایتِ عـبـاس، بـرقـرار

آن را که نیست روی امیدی به سوی خلق            گردد به فضلِ دستِ اباالفضل امیدوار

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آه از دمی که دستِ اباالفـضل شد قـلم            تیرِ سه شعـبه چشمِ قـمر کرد اخـتـیار

خم شد به زانوان بِکِـشَد تیر را برون            از چـشمِ نافذی که همی داشت اقـتدار

مدح و مناجات با حضرت اُمُّ البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : آرش براری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

خانه دارد همچنان حال و هوای فاطمه            دارد از محراب می‌آیـد صـدای فاطمه

بـودنت قـلـب علی را ذره‌ای آرام کرد            همدم حیدر شدی بعد از عـزای فاطمه


بــا ادب در خــانــه‌ام ابــیــهـــا آمــدی            خـواسـتی ام‌البـنـین باشی بجای فاطـمه

شیعه زهـرایی و در خانه مـولای خود            می‌گذاری پای خود را جای پای فاطمه

آمـدی و شـاد کـردی مــادر سـادات را            مـادری کـردی برای بچه‌هـای فـاطـمه

با وجود مـادری مثـل تو، زینب بازهم            می‌شود دلـتنگ گه‌گاهی برای فـاطـمه

آسـیاب فـاطـمه چـرخـیـد با دسـتـان تو            باز هـم آمد سـر سـفـره غـذای فـاطـمه

یاد فرزندان خود دادی بگویند این‌چنین            »مادر ما و پسـرهایش فـدای فـاطمه«

ظاهراً در طرح احداث حـرم های بقیع            بارگاهت هست در صحن و سرای فاطمه

: امتیاز
نقد و بررسی

همانگونه بسیاری از بزگان همچون شیخ صدوق، علامه مجلسی، شیخ عباس قمی، علامه بیرجندی و ... ( کتاب سلیم بن قیس ج ۲ ص ۸۷۰، علل الشرایع ج ۱ ص ۱۸۸،  مناقب آل ابیطالب ج ۳ ص ۳۶۲، مستدرک الوسائل ج ۲ ص ۳۶۰، بحار الأنوار ج ۴۳ ص ۱۹۲، کبریت احمر۳۷۵، منتهی الآمال ۲۲۷ و  ...) نوشته اند حضرت زهراسلام الله علیها وصیت کرد که پس از من با امامه دختر خواهرم ازدواج نما لذا امیرالمؤمنین عليه السّلام طبق وصیت حضرت زهرا ابتدا با امامه ازدواج کرد سپس با اسماء بنت عمیس، پس از آن با لیلی التمیمیه و در آخر سر با فاطمه کلابیه ( اُمُّ البنین) ازدواج نمود، لذا ازدواج امیرالمؤمنینعليه السّلام با اُمُّ البنین حدوداً ۱۵ سال بعد از شهادت حضرت زهراست که در آن زمان امام مجتبی عليه السّلام ۲۴ و سیدالشهداعليه السّلام ۲۳ سال داشته اند، یعنی آنکه ازدواج کرده و در خانه خود بوده اند، لذا اختلاف سن حضرت عباس عليه السّلام با سیدالشهدا عليه السّلام هم حداقل ۲۳ سال است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

انتخـاب فـاطـمه بودی بـرای مـرتضی            همـسر حـیدر شدی تو با دعـای فاطمه

آمـدی و شـاد کـردی مــادر سـادات را            مـادری کـردی برای بچه‌هـای فـاطـمه

مدح و مناجات با حضرت اُمُّ البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : داریوش جعفری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

گرچه با زهـرای مرضیه برابر نیستی            یا به شأن و مرتبت همسنگ کوثر نیستی

در مـیان خـانـۀ عـرشیِ زهـرا و عـلی            جایگـاه مـادری داری و کـمـتر نیـستی


مادری کردی برای زینبین و هم حسین            عفو کن روزی اگر گفتم که مادر نیستی

چون به قربانگاه کاری شد به گلهای تو تیغ            بی پسر ماندی و فهمیدم که هاجر نیستی

خوب شد جسم عزیزت را ندیدی خورد تیر            خوب شد شاهد به جنگ تیغ و حنجر نیستی

خوب شد لب را، تلظی را، ندیدی کربلا            لااقل شرمنـده از لب‌های اصغر نیستی

خوب شد جا ماندی و ماندی مدینه در فراق            خوب شد در پیش چشم هیز لشکر نیستی

فاطمه، سر، تیغ، حنجر، سنگ، پیکر، آب، آه            خوب شد اینجا کنار جسم بی‌سر نیستی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن تغییر داده شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

خوب شد چشم عزیزت را ندیدی خورد تیر            خوب شد شاهد به جنگ تیغ و حنجر نیستی

مدح و مرثیۀ حضرت اُمُّ البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمدرضا نادعلیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

اگرچه جای او عرش است اما در زمین باشد           که مولایش امیرالمومنین را همنشین باشد

اگر مادر شود اُمُّ الادب دور از تصور نیست           پسر باب الادب باشد، پسر بالانشین باشد


یقیناً لب زده بر چشمۀ عین الیقین، وقتی           شود بانوی مردی که خودش حق الیقین باشد

چه فخری میکند بر مریم و حوا، زمانی که           ببـیند همسرش مولا امیرالمومنین باشد

کـنیز خـانۀ حـیدر، عـزیز خـانۀ حـیدر           خدا می‌خواست آن باشد، خدا می‌خواست این باشد

هزاران بار حیدر گفت احسنت آفرین بر او           چرا که همسرش بانوی عباس آفرین باشد

دوباره نام عباس آمد و حس کرده‌ام بانو           که چین افتاده بر پیشانی‌ات، قلبت حزین باشد

بشیر از تو نمی‌خواهم بگویی از ابالفضلم           اگرچه خوب می‌دانم که مقطوع الیمین باشد

بگو دنیا چه کرده با حسینم، سخت غمگینم           نه غمگین عزیزانم، که دردم درد دین باشد

شبیه سرو، سر بالا، شبیه کوه پا برجا           کسی که اینچنین باشد فقط اُمُّ البنین باشد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت اُمُّ البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : مجید تال نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

خوب است بانوان جهان این چنین شوند            چون خاک پای فاطمه بالانشین شوند

چون فاطمه‌ست حجت کبرای اهل بیت            خوب است خاک مقـدم امّ‌البنـین شوند


یعنی ادب کـنند به زهـرا و مـرتضی            یعنی که در مصیبت آنان حزین شوند

آه از حـرم نـداشـتـنـش از غـریبی‌اش            باید که خلق در غم او شرمگین شوند

مـی‌خـواسـتـم دخـیـل بـبـنـدم برای او

دیـدم کـه او ضـریـح نـدارد فــدای او

آئـیـنـۀ مـزارش اگـر چه مکـدر است            از آسـمان پـریـدن بالـش فـراتر است

دنـیـا کـنـیز آنکه به کـرّات گـفـته بود            عمرم تمام وقف کـنـیزی حـیدر است

خواندش به نام فاطمه او گفت یا علی            امّ‌البنین بگو به من اینگونه بهتر است

در وصف او بس است بگوئیم با غرور            او شیر بانویی است که عباس‌پرور است

روزی که پـا گـذاشـته در خانـۀ عـلی

جـز غـم نـدیـده در دل ویـرانـۀ عـلـی

گاهی به دور حـیدر کرّار گشته است            گاهی به دور یک در و دیوار گشته است

هی پشت در به سینه زده گریه کرده است            با چشم خیس خیره به مسمار گشته است

هر روز صبح گردش دستاس شاهد است            دستش به یاد فاطمه هر بار گشته است

زهرا نبود زینب او حال خوش نداشت            امّ‌البـنـین هـمیـشه پـرستار گشته است

این زن که بی‌قرار علی بود و دخترش            با این سخـن فدای غم یار گشته است:

مولا؛ فـدای دست به ناچـار بـسـته‌ات

زینب؛ فـدای مـادر پهـلـو شکـسـته‌ات

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت اُمُّ البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

ادب از محضر تو درس ادب می‌آموخت            معرفت دور و برت اصل و نصب می‌آموخت
پسرت درس وفا از تو عجب می‌آموخت            وقت تمرین نبرد از تو غضب می‌آموخت


این عبارت چه بلند است که گفتی کوتاه
پــســرانـم هــمـه قــربـان ابـاعـبــدالله

باید امروز در این عرصه نگین باشی تو            صاحب چهار یل ماه جـبـین باشی تو
ساکـن دائـمـی عـرش بـرین بـاشی تو            خواستی فـاطـمه نه، اُمِّ بنـین باشی تو
بارها گفته‌ای از
عمق جگر با آن شاه

پــســرانـم هــمـه قــربـان ابـاعـبــدالله

گفته بودی قمرم نه، قـمر فاطمه باش            گفـته بودی که اسـیر ثمر فاطـمه باش
گفته بودی همه جا دور و بر فاطمه باش            گفته بودی که غـلام پسر فـاطمه باش
رو به دلدار خودت کردی و گفتی آنگاه

پــســرانـم هــمـه قــربـان ابـاعـبــدالله

عمر با برکت تو در طلب یار گذشت            در فداکاری و دین داری و ایثار گذشت
در ارادت به گل احـمد مخـتار گذشت            در طواف قد و بالای علـمدار گذشت
بارها گفته‌ای از عمق جگر در این راه

پــســرانـم هــمـه قــربـان ابـاعـبــدالله

یــاد بـایـد کـنـم امـروز مـؤدب از تـو            حاجـت خـویش گـرفـتـیم مرتب از تو
رد شـده راه هـواخـواهی زینب از تو           
معرفت خواسته‌ام یکسره هر شب از تو
جـار بـاید بـزنـم ذکـر تو را در هر آه

پــســرانـم هــمـه قــربـان ابـاعـبــدالله

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت اُمُّ البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : داریوش جعفری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

از همان روزی که دق الباب کردی خانه را            مادری کردی دوباره دختری دردانه را
گرم کردی با دمت حال دل کاشانه را            گرد زینب کرده‌ای تفسیر تو پروانه را


خانه کردی در دل پاک امیرالمومنین
ای تـمـام مــادران قربان تو اُمُّ البـنین

با کـنـیزی آمدی تا سرور عـالم شوی            مُحرم این خانه گشتی با خدا محرم شوی
آمـدی تا هم قـد آسـیـه و مـریـم شـوی            عشق را معنا کنی و سدِّ راه غم شوی
خاک
راهت سرمۀ چشم همه اهل یقین
ای تـمـام مـادران قربان تو اُمُّ البـنـین

نور چشمت شد برای نور عالم نور عین            نیستی مادر ولی چون مادری بر زینبین
مثل مادر خانه کردی در دل و جان حسین            خانه‌ات آباد ای عالم تورا در زیر دین
بر چنین مادر ز سوی حضرت حق آفرین
ای تـمام مـادران قـربان تو اُمُّ البـنـین

باز هم این خانه با عطر وجودت خانه شد            باز هم شب آب با دستان تو پیمانه شد
باز هم با تو دوباره موی زینب شانه شد            کاش بودی تا ببـینی راهی ویرانه شد
گفت وقتی بسترش را دید از خاک زمین
ای تـمام مـادران قـربان تو اُمُّ البـنـین

چار گل را کاشتی در خاک باغ آسمان            چار گل آوردی و دادی به دست باغبان
چار گل در آسمان هم آشیان با عرشیان            باغ تو آباد ای گـل پرور زهـرا نشان
گشته‌ای در باغ رضوان با رسولان همنشین
ای تـمام مـادران قـربان تو اُمُّ البـنـین

در وجود پاک عباست ادب اعجاز کرد            شد علمدار حسین و در عرب اعجاز کرد
برد چون نام علی بر روی لب اعجاز کرد            در رجزهایش چقدر اصل و نسب اعجاز کرد
پیشتر از وصف او باید تو را گفت اینچنین
ای تمـام مـادران قـربان تو اُمُّ البـنـین

بیقرارِ شاه بود و بیقرارش بود مشک            اعتبار عشق بود اعتبارش بود مشک
رفت سوی آب و تحت اختیارش بود مشک            اهل خیمه تشنه و دار و ندارش بود مشک
گفت در پشت سرش زینب به آوای حزین
ای تمـام مـادران قـربان تو اُمُّ البـنـین

مشک را پُر کرد از آب و به سوی خیمه شد            آبرویش آب بـود و آرزوی خـیمه شد
در خیال خویش گرم گفتگوی خیمه شد            مشک شد سوراخ و قاتل بر عموی خیمه شد
شد نشان تیر و نیزه از یسار و از یمین
ای تمـام مـادران قـربان تو اُمُّ البـنـین

: امتیاز
نقد و بررسی

همانگونه بسیاری از بزگان همچون شیخ صدوق، علامه مجلسی، شیخ عباس قمی، علامه بیرجندی و ... ( کتاب سلیم بن قیس ج ۲ ص ۸۷۰، علل الشرایع ج ۱ ص ۱۸۸،  مناقب آل ابیطالب ج ۳ ص ۳۶۲، مستدرک الوسائل ج ۲ ص ۳۶۰، بحار الأنوار ج ۴۳ ص ۱۹۲، کبریت احمر۳۷۵، منتهی الآمال ۲۲۷ و  ...) نوشته اند حضرت زهراسلام الله علیها وصیت کرد که پس از من با امامه دختر خواهرم ازدواج نما لذا امیرالمؤمنین عليه السّلام طبق وصیت حضرت زهرا ابتدا با امامه ازدواج کرد سپس با اسماء بنت عمیس، پس از آن با لیلی التمیمیه و در آخر سر با فاطمه کلابیه ( اُمُّ البنین) ازدواج نمود، لذا ازدواج امیرالمؤمنینعليه السّلام با اُمُّ البنین حدوداً ۱۵ سال بعد از شهادت حضرت زهراست که در آن زمان امام مجتبی عليه السّلام ۲۴ و سیدالشهداعليه السّلام ۲۳ سال داشته اند، یعنی آنکه ازدواج کرده و در خانه خود بوده اند، لذا اختلاف سن حضرت عباس عليه السّلام با سیدالشهدا عليه السّلام هم حداقل ۲۳ سال است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

باز هم با تو دوباره موی زینب شانه شد            کاش بودی تا ببـینی راهی ویرانه شد

مدح و مرثیۀ حضرت اُمُّ البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : احمد علوی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

جـز با زلالِ نـورِ الهـی نـسب نداشت            ذکری به غیر نام علی روی لب نداشت
دردی به غیرِ غربتِ شاهِ عرب نداشت            هرگز کسی شبیه به این زن، ادب نداشت


آمـاده کـرده بـود سـپـرهای خویش را
تـعـلـیـم داده بود
پـسـرهای خـویش را

تـا پــاسـدار خــیـمـۀ آل عـبـا شــونــد            با راه و رسم عشق و جنون آشنا شوند
هـم داسـتـان مـاه‌تـریـن مـاه‌هـا شـونـد            مــردان پــاکـبـاخــتــۀ کـربـلا شــونـد

اُمُّ البـنـین که چار یل بی‌قـریـنه داشت
تنها مدال عشق
علی را به سینه داشت

بانوی خانه‌ای است که هم ایـلیـایی‌اند            هم پـای تا به سر همگی مصطـفی‌ایند
اهـل مــدیـنـه‌انـد ولــی کـربــلایـی‌انـد            از نـسـل کـوثـرنـد سـراپـا خـدایـی‌انـد

عمری‌ست دل به ساحتِ خورشید داده است
سرمـایـه‌اش محبتِ این خـانواده است

تا روز حشر مکتب او مکتب علی‌ست            لب وا نکرد و دید که جان بر لب علی‌ست
او آشنای تاب و تبِ هر شب علی‌ست            با افـتـخـار، خـادمـۀ زیـنب عـلـی‌ست

بر سفره‌ای که داشت فقط آب و نان جو
لـبـریـز بود از مـیِ اِیّـاکَ نـَعْـبُـد و

سر مـست بود از خـمِ اِیّاکَ نَـسْتَـعـین            بی‌شک رسیده بود به سر منـزلِ یقـین
اُمُّ البـنـین چه کرد زمـانی که شاه دین            یعـنی عـزیـزِ فـاطـمه افـتـاد بر
زمـین

با اینکه بعدِ روزِ دهم یک پسر نداشت
یک لحظه از مرام حسین دست بر نداشت

آغـاز روضه بود نظر کردنش به آب            شـرمـنده بود مثـل ابالفـضل از ربـاب
مثـل ربـاب مانـد پس از
آن در آفـتاب            ای کاش رفته بود علی اصغرش به خواب

هرچند مثل حضرت زینب صبور شد
آنقدر
گریه کرد از این غم که کور شد

الحـق که جـایـگـاهِ عـلـی را شـنـاخـته            در کــورۀ مـحـبـتِ مــولا گــداخــتــه
هرگز به زرق و برقِ جهان دل نباخته            با نانِ خشک و خالی این خانه ساخته

ما تـشـنـه‌ایم تـشـنۀ لـحـنِ حـمـاسی‌اش
صد مرحبا به این همه زهرا شناسی‌اش

از راه دور، محو تماشای کربلا است            دلواپسِ عـمـیق‌ترین جای کربلا است
آموزگـارِ حـضرت سقای کربلا است            او مـادرِ شهـیـدترین‌های کـربـلا است

این زن که خاک را به نظر کیمیا کند
آیــا شـود کـه روزیِ مـا
کـربـلا کـنـد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ زیرا اولا بعد از عاشورا دیگر امام حسین علیه السلام در حیات نیستند که .... پس راه او باقی مانده است و ادامه راهش مرام و شیوه زندگی ام البنین شد، در ثانی ارتباط امام حسن علیه السلام با عاشورا نیز نیازمند توضیح یا توجیه است

با اینکه بعدِ روزِ دهم یک پسر نداشت            یک لحظه از حسین و حسن دست بر نداشت

مدح و مرثیۀ حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : ابراهیم زمانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

شجاع و با ادب می‌خواست این زن بهترین باشد           علی می‌خواست بانویش همان اُمُّ البنین باشد

همان اُمُّ البنینی که جواهر سازِ تاریخ است           برایِ زینتِ دستِ خـدا مثلِ نگیـن باشد


علی در فکرِ فردا بود در فکرِ مباداها           و قسمت بوده این: اُمُّ البنین، مردآفرین باشد

خدیجه وار آرامش دهد پیغمبرِ خود را           قــرارِ بی‌قـراریِ امیرالمـؤمـنیـن باشـد

علی را دوست می‌دارد به زهرا عشق می‌وَرزد           و باید خانۀ مولا برایش دِلـنـشیـن باشد

ادب دارد خودش را فاطمه دیگر نمی‌خواند           از این بانو نباید انتظاری غیر از این باشد

ازاین بانو که هرلحظه به عبّاسِ خودش می‌گفت           حسینِ فاطمه از نسلِ ختمُ المُرسلین باشد

به او هَرگز برادر نه بگو آقا بگو مولا           همیشه دست بر سینه، نگاهت بر زمین باشد

و شاید مادرش روزی تو را فرزندِ خود خواند           اگر جسمت کنارِ علقمه قطعُ الیمین باشد

ببینی مادری قامت کمان آغوش وا کرده           اگرچه از خجالت چشم‌هایت شرمگین باشد

تو پایِ گریه‌های مادرش زهرا، بمان شاید           که زهرا دستگیرت لحظه‌هایِ واپسین باشد

بیا فردایِ محشر پیشِ زهرا روسپیدم کن           فدایِ قدّ و بالایت شود اُمُّ البـنین، باشد؟

ادب را شیر داد و شیرمردش را ادب داد و           ادب یادِ عرب داد و از این پس نقطه چین باشد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : علی محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

قـربـان بـانـویی که ذات اقـدسـی دارد            دامان سبـزش تار و پودِ اطلـسی دارد
سجـاده‌اش عـطر نـمـاز بی‌کـسی دارد            در سینه صدها روضۀ دلواپـسی دارد


چشمان خیس او شبیه کوهِ الماس است
او روضه خوان روضه‌های مشک عباس است

وقتی ادب را در خیال خود مجسم ساخت            خشت شجاعت را گرفت و شکلِ آدم ساخت
یک رشته کوه از قلّه‌های سخت و محکم ساخت            آئـینه در آئینه، چار آئیـنه باهم سـاخت

الحق خدا او را زنی مرد آفـرین نامید
امُّ الادب را «حضرتِ اُمُّ البـنین» نامید

ای هـمسر پیـوند مولایم پس از زهـرا            ای اوّلین سوگـند مـولایم پس از زهرا
ای بانی لبـخـنـد مـولایم پس از زهـرا            ای مـادر فرزند مـولایم پس از زهـرا

هفت آسمان را غرق شور و همهمه کردی
عباس را نـذر حـسیـنِ فـاطـمه کـردی

تو عاشقانه پای عهد قـدسی‌ات مانـدی            قوم شیاطین را از این تصمیم رنجاندی
آئـیـنه‌ها را سمت کوهِ نـور چرخـاندی            مهتاب را دور سر خـورشید گرداندی

وقتی نشانـدی رود را بر زانـوی دریا
گفـتی: حـسینم را برادر نه، بگـو مولا

تـو یـاد دادی ذاکــر ذکــر خــدا بـاشـد            تو یـاد دادی مـحـو ذات کـبـریـا بـاشـد
تو یـاد دادی غـرق اشـک ربّـنـا باشـد            تـو یـاد دادی تا عـمـو عـبـاس ما باشد

وقتی عزیز فـاطمه با خـنده‌اش خـندید
او «کاشف الکرب»حسین بن علی گردید

تو روز را پای علی شب کرده‌ای بانو            وقتی حسن تب کرده تو تب کرده‌ای بانو
رخت حسین‌اَت را مرتب کرده‌ای بانو            کلاً خودت را وقف زینب کرده‌ای بانو

زینب نگو زینب فقط غم داشت بانو جان
در کربلا خانم تو را کم داشت بانو جان

آنجا که حسرت در دل رنجور سقا ماند            وقتی اباالفضل‌اَت میان خصم تنها ماند
لب تشنه‌ای در حسرت دیدار دریا ماند            وقتی علـمدار حرم در علـقـمه جا ماند

آنجا شروع روضۀ سخـت اسارت شد
خیلی به زینب بعد عباس‌اَت جسارت شد

با تازیانه رنگ هر رخـساره را بردند            نامـردها حـتـی لـبـاس پـاره را بـردنـد
پیـش نگـاه مـادری گـهـواره را بـردند            آن یادگار کودک شیرخـواره را بردند

با نیش‌خَند خود نمک بر زخم‌ها می‌ریخت
این حرمله پیش رباب‌اَت آب را می‌ریخت

آه از نهاد کودکان برخاست: آه از شام            تـرس تـمام دخـتـران بی‌گـنـاه از شـام
می‌ساخت پیش چشم زینب قتلگاه از شام            مانده به روی قـافـله ردِّ نـگـاه از شـام

ای کاش یک لحظه، فقط یک بار، می‌شد بست
چشم حرامی را سر بازار می‌شد بست

زینب میان کـوچـه‌ای پُر التـهـاب افتاد            زینب میان دردهـایی بی‌حـسـاب افـتاد
در مجلس اغـیار با قـلـبی کباب، افتاد            آن اتـفـاقـاتی که در بـزم شـراب افـتاد

دخـتر ندارد تـابِ این بی حُـرمتی ها را
حرف از کنیزی شد، خدایا لال کن ما را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن تغییر داده شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ ضمن اینکه به هیچ وجه شایسته نیست به اهل بیت لقب بیچاره بدهیم و در اصل به آنان توهین کنیم. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

پیـش نگـاه مـادری گـهـواره را بـردند            رأس عـلـیِ اصـغـر بیـچـاره را بردند

همانگونه بسیاری از بزگان همچون شیخ صدوق، علامه مجلسی، شیخ عباس قمی، علامه بیرجندی و ... ( کتاب سلیم بن قیس ج ۲ ص ۸۷۰، علل الشرایع ج ۱ ص ۱۸۸،  مناقب آل ابیطالب ج ۳ ص ۳۶۲، مستدرک الوسائل ج ۲ ص ۳۶۰، بحار الأنوار ج ۴۳ ص ۱۹۲، کبریت احمر۳۷۵، منتهی الآمال ۲۲۷ و  ...) نوشته اند حضرت زهراسلام الله علیها وصیت کرد که پس از من با امامه دختر خواهرم ازدواج نما لذا امیرالمؤمنین عليه السّلام طبق وصیت حضرت زهرا ابتدا با امامه ازدواج کرد سپس با اسماء بنت عمیس، پس از آن با لیلی التمیمیه و در آخر سر با فاطمه کلابیه ( اُمُّ البنین) ازدواج نمود، لذا ازدواج امیرالمؤمنینعليه السّلام با اُمُّ البنین حدوداً ۱۵ سال بعد از شهادت حضرت زهراست که در آن زمان امام مجتبی عليه السّلام ۲۴ و سیدالشهداعليه السّلام ۲۳ سال داشته اند، یعنی آنکه ازدواج کرده و در خانه خود بوده اند، لذا اختلاف سن حضرت عباس عليه السّلام با سیدالشهدا عليه السّلام هم حداقل ۲۳ سال است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آئـیـنه‌ها را سمت کوهِ نـور چرخـاندی            مهتاب را دور سر خـورشید گرداندی

زبانحال حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها

شاعر : جابر عابدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بی‌قـرارم در نـظـرها سـوخـتـم            هر دم از دست خـبرها سوخـتم

خـسـتـه‌ام، اُمُّ الـبـنـیـنـم، مـادرم            هر شب از یـاد پـسرها سوختم


آتــشـم زد آه جـانـســوز ربـاب            پا به پـای مـحـتـضـرها سوختم

یاد زهـرای عـلی هـسـتم ز بس            بین کوچه، پـشت درها سوخـتم

سـوخـتـم از شرم لب‌های حـرم            بـیـن امـا و اگــرهــا ســوخـتـم

خوب می‌فهمم چه زجری برده‌اند            خـم شـدم، مثـل کـمرها سـوختم

دسـت عــبـاس مـرا انـداخـتـنـد            بر غـم بی‌بـال و پـرها سوخـتم

سرو من را دست نامردی شکست            من هم از رسم تـبـرها سوخـتم

شب ز حال زینب و هر روز بر            نیـزه و تـقـسـیم سـرها سـوخـتم

خوشتر از این لحظه‌ها جان دادن است            بسکه با شـمع سحـرها سـوختم

من شـنیدم که حـسینم تـشنه بود            در غمش با این شررها سوختم

جان فـدای کـشتۀ دور از وطن            با هـمین زخـم جگـرها سوخـتم

: امتیاز